کهف المهدی
شباهت به حضرت مهدی (عج)
خداوند نشانه ابراهیم را از همان هنگام که در رحم مادرش بود نهان ساخت و حتی ولادت او مخفی بو تا وقتی که مدت غیبت به سرآمد.
پدر ابراهیم منجم نمرود بود و نمرود بدون مشورت با او کاری نمی کرد. شبی از شبها در ستاره ها نگریست و چون صبح شد، به نمرود گفت: دیشب امر شگفتی دیدم، مولودی را دیدم که در این سرزمین متولد می شود و هلاک ما به دست اوست و به همین زودی مادرش به او باردار می شود.
در هر صورت با اینکه نمرود تدابیری برای جلوگیری از تولد این کودک اندیشیده بود، مادر ابراهیم به او باردار شد و پدر ابراهیم پنداشت که این، همان مولود است، پس به دنبال زنان قابله فرستاد و آنان در مادر ابراهیم نگریستند و گفتند: ما چیزی در شکم او نمی بینیم و چون ابراهیم به دنیا آمد، پدرش خواست که او را به نزد نمرود برد، پس زنش گفت: فرزندت را به نزد نمرود نبر که او را خواهد کشت، بگذار او را به یکی از این غارها ببرم تا خودش بمیرد. گفت: ببر، و او فرزند را به غاری برد و او را شیر داد و بر در غار سنگی نهاد و برگشت و خداوند روزی ابرهیم را در انگشت شست او قرار داد و از شست خود شیر می مکید.
سپس روزی مادرش از پدر ابراهیم اجازه گرفت و به غار رفت و ناگهان ابراهیم را دید که چشمانش مانند دو چراغ می درخشد، او را بغل کرد و شیر داد و برگشت و به پدرش گفت: او را به خاک سپردم. و مدتی به بهانه ای بیرون می رفت و خود را به ابراهیم می رساند و او را شیر می داد.
و پیوسته ابراهیم در غیبت بود تا آنگاه که ظهور کرد و فرمان خداوند را آشکار ساخت.
پی نوشت:
این مطلب از حدیثی در کتاب کمال الدین برگرفته شده می توانید برای خواند کامل مطلب به کتاب مراجعه کنید.