سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ایمان آن است که راستى را بر گزینى که به زیان تو بود بر دروغى که تو را سود دهد ، و گفتارت بر کردارت نیفزاید و چون از دیگرى سخن گویى ترس از خدا در دلت آید . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

و کذلک بعثناهم لیتسائلو بینهم قال قائل منهم کم لبثم؟(کهف/19)
خداوند در این آیه که مربوط به اصحاب کهف است میفرماید : هدف از بیدار کردن اصحاب کهف این بود که از هم بپرسند چند وقت در این خواب گران بودند؟
این سوال اینقدر مهم بوده که خداوند به خاطر آن اصحاب کهف را بعد از سیصد سال خواب بیدار کرد.
لذا این سوال سوالی بس حیاتی و سازنده است و یک از عوامل بیداری از خواب غفلت است. گفته میشود مرحوم آیت الله بروجردی در اواخر عمر بر لب جوی مینشست و گریه میکرد و زیر لب میخواند : بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین.
حضرت امام میفرماید همه این دنیا مثل خیال و خواب است مثل سراب و وقتی مردیم بیدار خواهیم شد.
از خود بپرسیم چند وقت در این دنیا بودیم ؟ مثل برق از جلوی چشم میگذرد ؟ بپرسیم چرا اینقدر کم در این دنیا زندگی میکنیم؟(در برابر زندگی آخرت به صفر میل میکند)
اگر همین الان بمیریم این عمر گرانمایه از کف دادیم چقدر مینماید؟حتما خواهیم گفت : چشم برهم زدنی بیش نبود!
شاید بگوییم یک هفته یک روز و ..ساعتی یا آنی.
کیست که نخواهد به مقام خلیفه اللهی برسد ؟ کیست که نخواهد از اولیاء خدا شود ؟ پس چرا حرکت نمیکنیم؟
مگر چقدر وقت داریم برای اصلاح ابدیتمان؟ وقت دیر است و راه دور است
مگر نه اینست که وقت چهل ساله شدیم شیطان با بوسه ای بر پیشانی ما پرونده ما را مختومه اعلام میکند و میگوید دیگر امیدی به هدایتت نیست ؟ پس کی قرار است حرکت کنیم ؟ چقدر زمان داریم؟
 نوشته شده توسط محمد حسین افشاری در جمعه 86/6/2 و ساعت 10:19 صبح | نظرات دیگران()

میدونی چرا گوسفندان هیچ وقت به راه توجه ندارند؟
برایشان مهم نیست که کجا میروند و ...؟
چون همیشه سرشان پایین است و دائم به علف خوردن می اندیشند.
فکر کنم اگر سرشان را بلند کنند چیزهای جالبتری را میبینند و بعد به آن فکر هم میکنند
 نوشته شده توسط محمد حسین افشاری در چهارشنبه 86/5/31 و ساعت 11:45 صبح | نظرات دیگران()

به فیض جرعه جام تو تشنه ایم ولی
نمی کنیم دلیری نمی دهیم صداع

صداع به معنای جدیت و جهد است
یعنی ما تشنه جام تو ایم ای ساقی لب تشنگان اما حرکت نمی کنیم.
فکر کنم از عجیب ترین ابیات حضرت حافظ است که هم مایه سرافکندگی و شرمندگی است هم حقیقتا شرح حال ماست
البته عجیب است چون مگر میشود کسی تشنه باشد ولی برای آب حرکت نکند؟
مولانا میگوید:
اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی؟
وگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی

چرا انسانها در جهت مقصودشان حرکت نمیکنند؟تازه اگر مقصد و مقصودی داشته باشند. که من حاضرم شرط ببندم نصف بیشتر ما هدف مدف حالیمون نیست! مست و سرخوش از باده های دنیا هستیم و برای خودمون الکی میچرخیم و با اعتباریات و توهماتمون فخر میفروشیم و ...
گر نه مستی ای رفیق خوبروی
مقصدت باشد کجا با من بگوی

باز گو با من که مقصودت کجاست
این رهت را در چه منزل انتهاست

هیچ عاقل دیده استی ای رفیق
کو نداند مقصد و پوید طریق؟

عرضم اینجاست حالا از اونایی که مقصد و مقصودی دارند چرا کمتر به آن میرسند؟
 نوشته شده توسط محمد حسین افشاری در دوشنبه 86/5/29 و ساعت 10:43 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

کهف المهدی
مدیر وبلاگ : محمد حسین افشاری[45]
نویسندگان وبلاگ :
نیما ابراهیمی
نیما ابراهیمی (@)[0]

اکبر رهنمون
اکبر رهنمون (@)[0]

سید امین طاهری
سید امین طاهری (@)[0]

مجتبی موحدیان
مجتبی موحدیان (@)[12]

هادی بزاززادگان
هادی بزاززادگان (@)[0]

مصطفی کنعانی
مصطفی کنعانی[5]

آخرین مسافر کهف المهدی مهدی امام زمان حسین افشاری رضا صاحب الزمان زیارت علی اکبر لطیفیان شعر شهدا شهید عبادت خدا حبل طناب صراط نور برهان رحمت

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 0
مجموع بازدیدها: 48275
جستجو در صفحه

لینک دوستان
لوگوی دوستان
خبر نامه